زهرازهرا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

فرشتۀ پاییزی

23 ماهگی گل دختر!

سلام امروز 22 مهرماهه و دیروز که مصادف با عید غدیر بود، 23 ماه زهرا خانوم تموم شد و وارد 24 ماهگی شد و این یعنی نزدیک شدن به پایان دو سالگی! امروز بعد ازظهر دوتایی رفتیم بازار و حسابی با هم گشتیم. اصلا اذیت نکردی و از اینکه بیرون بودی خیلی خوشحال بودی. در کنار تو به من هم خیلی خوش گذشت. برات شلوار لی خریدم، و کمی خرت و پرت دیگه. دیروز ناهار همگی خونه مامان جون بودیم. روز عید بود و خدا بهمون عیدی داد و بارون اومد و هوا تازه شد، خدایا نعمت بارون رو به وفور به ما ارزانی بدار. پنچ شنبه رفتیم قم به همرا مامان فاطمه و بابا جون. یه شب خونه عمه زهرا بودیم و جمعه برگشتیم. هفته قبل هم که عید قربان بود با مامان جون اینا و خاله ها یه شب رفتی...
22 مهر 1393

اولین آرایشگاه

سلامی همراه با یه دنیا عشق به گلم   این روزها بیشتر از همیشه از داشتنت خوشحالم، بس که شیرین زبان و خوش سخن و بانمکی. ماشاءالله همه چیز رو به خوبی می فهمی و خیلی حرفها رو به جا و به موقع میزنی.  12 شهریور رفتیم شمال، با تو خیلی خوش گذشت و سفر به من خیلی چسبید. حسابی بازی کردی و شبها از خستگی زودی خوابت می برد. در همین سفر پستونک رو ازت گرفتم و شما حسابی بزرگ شدی، دیگه نه شیر می خوری و نه پستونک و شبها مثل یه خانوم متشخص سرت رو میذاری روی تشک و بعد از کمی شیطنت خوابت میبره. قربونت برم که توی خواب چهره ات خیلی معصوم میشه. مدتی بود دوست داشتم یه نظمی به موهات بدم که حسابی نامرتب شده بود. امشب با بابا رفتیم آرایشگاه کوکی...
9 مهر 1393
1